کیت عاشق آواز و نواختن گیتار است. یک شنبه ها، او با دوستش لوسی به میدان شهر می رفت و در آنجابرای مردم برنامه اجرا میکرد و کیت در آن روزها تنها مجری خیابانی در میدان نبود. وجود مجسمه نقره ای کیت در میدان شهربسیار خوب است زیرا او هرگز تکان نمی خورد و صحبت نمی کند. اما جو درامر و موسیقی کیت و طبل های جو با هم سازگاری ندارند.