او دختر جوانی ست که مدام با مهارت های اجتماعی سر و کله می زند و سعی بر این دارد دقیقا همان چیزی را که فکر می کند به زبان بیاورد. همه چیز در زندگی برنامه ریزی شده او دقیق و بی نقص پیش می رود و زندگی اش به دور از روابط اجتماعی است. آخر هر هفته با خوردن پیتزای سرد شده و نوشیدنی و تماس های تلفنی با مادرش سپری می شود. اما همه چیز وقتی دختر جوان " Raymond" را ملاقات می کند به طرز عجیبی تغییر می یابد. " Raymond" پسری است که در واحد IT محل کارشان کار میکند. وقتی هر دوی آن ها پیرمردی که روی زمین در پیاده رو را نجات می دهند، رابطه ای عمیق میان این سه شخصیت شکل می گیرد که آن ها را از زندگی منزوی شان بیرون می کشد. سر انجام این قلب بزرگ و مهربان "Raymond" است که به "Eleanor" کمک می کند تا قلب مغموم و ناامیدش را التیام ببخشد.