کتاب رمان فرار Runaway اثر آلیس مونرو Alice Munro

شرح و توضیحات کتاب رمان Runaway (فرار) اثر آلیس مونرو:

آلیس مونرو Alice Munro نویسنده کانادایی معاصر و برنده جایزه نوبل Nobel  ادبیات در سال ۲۰۱۳  است. آکادمی سوئد او را «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف کرد. بسیاری از منتقدان ادبی آثار او را با آنتوان چخوف Antoin Chekhov مقایسه می‌کنند.
آليس مونرو Alice Munro ، نويسنده پرآوازه کانادايي، يکي از تواناترين نويسندگان داستان کوتاه دوران معاصر است. به اعتقاد بسياري از منتقدان، داستان‏‌هايش به لحاظ قدرت ادبي و احساسي به رمان نزديک است. داستان‌‏هاي او، اگرچه غالبا در گذشته و در فضاهاي روستايي و شهرهاي کوچک کانادا اتفاق مي‏افتد، داستان همه آدم‌‏ها در همه زمان‏‌هاست. او قادر است داستان‏‌هايي خلق کند که براي خوانندگان نخبه و معمولي به يک ميزان لذت بخش‏ اند. همين است که هر کتاب جديدش به حادثه‏ اي ادبي تبديل مي‌شود و در فهرست آثار پرفروش جاي مي‌‏گيرد. مونرو در طول فعاليت حرفه ‏اي خود جوايز ادبي متعددي به دست آورده است، مجموعه داستان فرار نيز در سال 2004 دومين جايزۀ گيلر   Giller Prizeو Rogers Writers' Trust Fiction Prizeرا برايش به ارمغان آورد. او در اين مجموعه، چون اغلب آثارش، روايتگر زندگي زنان در مراحل مختلف عمر است؛ روايت‌‏هايي همراه با واقعگرايي و صداقتي کم‏‌مانند و سرشار از لحظه‌هاي روشنگر که هم طنزآلودند و هم دردناک. گويي دريچه‏ اي رو به دنيا مي‌گشايد و بي‏ آنکه پلک بزند خوب نگاه مي‌کند و آنچه را که مي‏‌بيند نشان مي‌دهد.
مجموعه داستان فرار Runaway نام مجموعه داستانی از آلیس مونرو Alice Munro نویسنده کانادایی است که سال ۲۰۰۴ منتشر شد. کتاب مشتمل بر ۸ داستان کوتاه است که ۳ داستان آن دارای شخصیت واحدی به نام جولیت هندرسون Juliet Henderson است. این کتاب چون اغلب داستان هایش روایتگر زندگی زنان در مراحل مختلف عمر است، با روایتی سرشار از لحظه های آرام روشنگر که هم طنز آلود است و هم دردناک با حقایق تلخ و دشوار زندگی زنان سر رو کار دارد. فرار Runaway که نخستین داستان این مجموعه است روایت سرگشتگی دختری جوان در وادی تزلزل و بی تصمیمی  می باشد.

‼️از دخترها توقع داشتند این جوری باشند.مردها- مردم، همه آدم ها- فکرمی کردند دختر باید این جوری باشد. خوشگل، عزیزدردانه، نُنر، خودخواه، با مغزی به اندازه نخود. دختر باید اینجوری باشد تا بشود عاشقش شد.
بعد مادر می شد و خودش را باسوز و گداز وقف بچه هایش میکرد. دیگر خودخواه نبود، فقط مغزش همچنان به قد نخود بود تا ابد.‼️