بتانی سعی می کند طوری رفتار کند که انگار همیشه همه چیز را با هم دارد، اما او یک انسان است. او دوست ندارد مردم بدانند او کامل نیست. وس نجیب زاده جنوبی ماست. او برای کمک به خواهرش به شهر آمد و بیش از حد انتظار مسئولیتهایش را پر کرد. وس و بتانی با هم تیم میشوند تا با هم و با تخصص مشترک خود خانهای را بسازند. هر دوی آنها در هنگام تلنگر چیزی بیش از نیازهای خانه را نشان می دهند. آنها متوجه می شوند که چگونه دیگری تیک می زند و دیگری کجا نیاز به حمایت دارد.